In The Name Of God

"Life is not about waiting for the storms to pass...it's about learning how to dance in the rain."


بیشتر مردم خودخواه و خودپرستند، تو اما آنها را ببخش.

اگر صمیمی و مهربان باشی، تو را به انگیزه های دیگر متهم می کنند، تو اما صمیمی و مهربان بمان.

اگر شریف و صادق باشی فریبت می دهند، تو اما هنوز هم شریف و صادق بمان.

آنچه سالها ساخته ای را یکشبه ویران می کنند، تو اما باز هم بیافرین و بساز.

هر چه امروز خوبی کنی، فردا فراموش می کنند، تو اما همواره خوبی کن.

اگر بهترین پاره های جانت را به جهان ببخشی، هرگز کافی نیفتد، تو اما بهترین پاره های جانت را ببخش ...

اینست حقیقت آرمانهای یک زندگی. زیرا فقط همین است که به جا می ماند!

"روز خوش "

"welcome to Ganjineh"

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

10 قانون انسان بودن!!

قانون یكم: به شما جسمی داده می‌شود. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید، باید بدانید كه در طول زندگی در دنیای خاكی با شماست. قانون دوم: با دوستان مواجه می‌شوید، در مدرسه‌ای غیر رسمی و تمام وقت نام‌نویسی كرده‌اید كه "زندگی" نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درس‌ها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، باید به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرح‌ریزی كنید. قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یك سلسله دادرسی، خطا و پیروزی‌های گهگاهی، آزمایش‌های ناكام نیز به همان اندازه آزمایش‌های موفق بخشی از فرآیند رشد هستند. قانون چهارم: درس آنقدر تكرار می‌شود تا آموخته شود. درس‌ها در اشكال مختلف آنقدر تكرار می‌شوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید می‌توانید درس بعدی را شروع كنید. قانون پنجم: آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست كه درسی نباشد. اگر زنده هستید درس‌هایتان را نیز باید بیاموزید. قانون ششم: جایی بهتر از اینجا و اكنون نیست. وقتی "آنجای" شما یك "اینجا" می‌شود به "آنجایی" می‌رسید كه به نظر از "اینجای" فعلی‌تان بهتر است. قانون هفتم: دیگران فقط آینه شما هستند. نمی‌توانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنكه منعكس كننده چیزی باشد كه درباره خودتان می‌پسندید یا از آن بدتان می‌آید. قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگی كردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این كه با آنها چه می‌كنید، بستگی به خودتان دارد. قانون نهم: جواب‌هایتان در وجود خودتان است. تنها كاری كه باید بكنید این است كه نگاه كنید، گوش بدهید و اعتماد كنید. قانون دهم: تمام این‌ها را در بدو تولد فراموش می‌كنید. اگر مشكلات دانستنی‌های درون را از میان بردارید، همه این‌ها را به خاطر خواهید آورد.

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

جوانمردي کوروش بزرگ در برابر پانته آ و آبراداتاس

داستان از این قرار است که مادی ها پس از برگشت از جنگ شوش غنایمی برای خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به نزد کوروش آوردند. از آن جمله زنی بود بسیار زیبا که گفته می شد زیباترین ه زنان شوش به حساب می آمد و پانته آ نامیده می شد وشوهر او به نام آبراداتاس برای ماموریتی از جانب پادشاه خود به ماموریت رفته بود. چون وصف زیبایی زن را به کوروش گفتند و نیز از آبراداتاس نام بردند کوروش گفت صحیح نیست که این زن شوهردار برای من شود و او را به یکی از ندیمان خود سپرد تا او را نگه دارد تا هنگامی که شوهرش از ماموریت بازگشت او را به شوهرش بازسپارند. در این هنگام اطرافیان کوروش با توصیف زیبایی های این زن به او گفتند لااقل یک بار او را ببین شاید که نظرت عوض شد! اما کوروش گفت : نه , می ترسم او را ببینم و عاشقش بشوم و نتوانم او را به شوهرش پس بدهم … ندیم کوروش که مردی بود به نام آراسپ و پانته آ را به او سپرده بودند عاشق این زن شد و خواست که از او کام بگیرد. به ناچار پانته آ از کوروش درخواست کمک کرد و کوروش نیز آراسپ را سرزنش کرد و زن را از دست او نجات داد و البته آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای آن کار به دنبال آبراداتاس رفت (از طرف کوروش) تا او را به سوی ایران فرا بخواند. سپس آبرداتاس به ایران آمده و از ما وقع اطلاع حاصل یافت. پس برای جبران جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند. می گویند در هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: قسم به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری… کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم. خلاصه اینکه در جنگ مورد اشاره آبراداتاس کشته می شود و پانته آ به بالای جسد او می رود و به شیون وزاری می پردازد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش می کند که مواظب باشند کاردست خودش ندهد . شیون و زاری این زن عاشق هنوز در گوش تاریخ می پیچد و تن هر انسانی را به لرزه در می آورد که می گفت : افسوس ای دوست باوفا و خوبم ما را گذاشتی و در گذشتی … به درستی که همانند یک فاتح در گذشتی پس از آن در پی غفلت ندیمه چاقویی که همراه داشت را در سینه خود فرومی کند و در کنار جسد شوهرش جان می سپاردهنگامی که خبر به کوروش می رسد ندیمه نیز از ترس خود را می کشد برای همین است که در تایلو جسد زنان دو تا است . و باقی داستان که در تابلو مشخص است . آری چنین است که بزرگمردی به نام کوروش در تاریخ جاودانه می شود. در لغت نامه دهخدا ذيل عنوان "پانته آ" و نيز در "کوروشنامه گزنفون" اين داستان نقل شده است.

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

بارانی باید تا که رنگین کمانی برآید

حرمت اعتبار خود را هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن که ما هر یک یگانه ایم موجودی بی نظیر و بی تشابه ************************** و آرمانهای خویش را به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن تنها تو می دانی که « بهترین » در زندگانیت چگونه معنا می شود ******************************** از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر بر آنها چنگ درانداز، آنچنان که در زندگی خویش که بی حضور آنان، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد *********************************** با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود ******************************* هر روز، همان روز را زندگی کن و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای ************************** و هر گز امید از کف مده آنگاه که چیز دیگری برای دادن در کف داری ************************* همه چیز در همان لحظه ای به پایان می رسد که قدمهای تو باز می ایستد و هراسی به خود راه مده از پذیرفتن این حقیقت که هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد تنها پیوند میان ما خط نازک همین فاصله است ****************************** برخیز و بی هراس خطر کن در هر فرصتی بیاویز و هم بدینسان است که به مفهوم شجاعت دست خواهی یافت ********************************** آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت عشق را از زندگی خویش رانده ای عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری، سرشارتر شود و هر گاه که آن را تنگ در مشت گیری، آسان تر از کف رود پروازش ده تا که پایدار بماند *********************************** رؤیاهایت را فرومگذار که بی آنان زندگانی را امیدی نیست و بی امید، زندگی را آهنگی نباشد ********************************* از روزهایت شتابان گذر مکن که در التهاب این شتاب نه تنها نقطه ی سرآغاز خویش که حتی سرمنزل مقصود را گم کنی ******************************** زندگی مسابقه نیست زندگی یک سفر است و تو آن مسافری باش که در هر گامش ترنم خوش لحظه ها جاریست.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

راز يك ازدواج پايدار كشف شد !!

به گزارش تلگراف ، محققان مدرسه اقتصاد لندن در بررسی های خود کشف کردند که راز یک زندگی زناشویی موفق در کارهای خانه نهفته است. برپایه این بررسی ها ، مردانی که در برق انداختن کف پوش خانه و نگهداری از فرزندان به همسر خود کمک می کنند با کمترین میزان خطر جدا شدن مواجهند. ی شک این خبر برای مردانی که ترجیح می دهند به جای کمک کردن در کارهای خانه، بقای زندگی خود را با خرید یک هدیه تضمین کنند چندان خوشایند نیست. این محققان به منظور دستیابی به این نتایج سه هزار و ۵۰۰ زوج انگلیسی دارای فرزندان متولد شده در دهه ۷۰ را مورد بررسی قرار دادند و از آنها سئوالات دقیقی در مورد انجام کارهای خانه ، نگهداری از بچه ها زمانی که آنها زیر پنج سال داشتند و خرید خانه پرسیدند. این بررسی ها نشان داد که بیش از نیمی از مردان هیچ کاری در خانه انجام نمی دادند. در حالی که یک چهارم مصاحبه شوندگان اظهار داشتند که حداقل دو مورد از این تکالیف را انجام می دادند. یک چهارم بقیه نیز حداکثر سه یا چهار مورد از این کمک ها را می کردند. نتایج این بررسی ها حاکی از آن است که حدود هفت درصد از زوجهای شرکت کننده پیش از آنکه فرزندان آنها به سن ۱۰ سالگی برسد از هم جدا شدند و ۲۰ درصد از زوجها نیز تا پیش از رسیدن تولد ۱۶ سالگی فرزند خود جدا شده بودند. سایر مردانی که در کارهای خانه به ویژه نظافت و نگهداری از فرزندان به همسر خود کمک می کردند ازدواج پایدارتری داشتند. این محققان در این خصوص توضیح دادند:«خطر طلاق در بین مادرانی که بیرون از خانه کار می کنند زمانی که مرد در کارهای خانه کمک و از بچه ها مراقبت می کند تا حد چشمگیری کاهش می یابد (آمار طلاق در بین زنانی که بیرون از خانه کار می کنند بسیار بالا است). در حالی که ازدواج هایی که در آن پدر کار نمی کند و تمام وقت خود را به کارهای خانه اختصاص می دهد به همان پایداری ازدواج های سنتی است که در آن مرد باید بیرون از خانه کار کند و زن باید به کارهای خانه رسیدگی کند». نتایج این تحقیقات نشان می دهد با توجه به اینکه انتظارات و توقعات زنان و مردان از سال ۱۹۷۵ تاکنون تغییر کرده است میان رفتار شوهران و ثبات زندگی زناشویی یک ارتباط مستقیم وجود دارد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

مردان بزرگ اراده ميكنند و مردان كوچك آرزو !!!!

کرایگ هایپر؛ نویسنده، محقق، مقاله نویس، مجری رادیو و تلویزیون و یک سخنران حرفه ای است. در ۲۵ سال گذشته، او با کارهایش به عنوان یک کارشناس حرفه ای موفقیت در حوزه های شخصی و اجتماعی معرفی شده. هاپیر یک سایت هم درباره سخنرانی موثر دارد که در آن نوشته: «من خواسته ام بخش های مهم کتاب های کمکی که تا به حال خوانده ام و تجربه هایی که در زندگی ام داشته ام را به صورت ۴۰ نکته کلیدی فشرده کنم و در اختیار دیگران بگذارم تا در هر زمان بتوانند آن را بخوانند. مطمئنا کتاب هایی که در سطح جهانی فروخته می شوند و درباره خودیاری هستند ممکن است برای بعضی ها قابل استفاده باشند ولی من مایلم چیزی بنویسم که برای همه مفید واقع شود.آ» حالا این شما و این هم ۴۰ توصیه کرایگ هایپر. بخوانید و قضاوت کنید. مردان موفق : ۱) فرصت هایی را می بینند و پیدا می کنند که دیگران آنها را نمی بینند. ۲) از مشکلات درس می گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می بینند. ۳) روی راه حل ها تمرکز می کنند. ۴) هوشیارانه و روشمندانه موفقیت شان را می سازند، در زمانی که دیگران آرزو می کنند موفقیت به سراغ شان آید. ۵) مثل بقیه ترس هایی دارند ولی اجازه نمی دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند. ۶) سوالات درستی از خود می پرسند. سوال هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می دهد. ۷) به ندرت از چیزی شکایت می کنند و انرژی شان را به خاطر آن از دست نمی دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی بافی و بی ثمر بودن است. ۸ ) سرزنش نمی کنند (واقعا فایده اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می گیرند. ۹) وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت شان پیدا می کنند و بیشتر از ظرفیت شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می کنند. ۱۰) همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه ریزی می کنند و فکر می کنند تا وقتی که کارشان را انجام می دهند استرس کمتری داشته باشند. ۱۱) خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند متحد می کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می دانند. ۱۲) بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی گذارند زندگی شان اتوماتیک وار سپری شود. ۱۳) به وضوح و دقیقا می دانند که چه چیزی در زندگی می خواهند و چه نمی خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند. ۱۴) بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می کنند. ۱۵) در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی کنند و زندگی شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی دهند. ۱۶) آنها دانش آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می کنند. آنها از راه های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می گیرند. ۱۷) همیشه نیمه پر لیوان را می بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند. ۱۸) دقیقا می دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی شان را با از شاخه ای به شاخه ای دیگر پریدن از دست نمی دهند. ۱۹) ریسک های حساب شده ای انجام می دهند؛ ریسک های مالی، احساسی و شغلی. ۲۰) با مشکلات و چالش هایی که برایشان پیش می آید سریع و تاثیرگذار روبه رو می شوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی کنند. با چالش ها روبه رو می شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می برند. ۲۱) منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی مانند تا آینده شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می سازند. ۲۲) وقتی بیشتر مردم کاری نمی کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می کنند. ۲۳) بیشتر از افراد معمولی روی احساسات شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ گاه برده احساسات شان نمی شوند. ۲۴) ارتباط گرهای خوبی هستند و روی رابطه ها کار می کنند. ۲۵) برای زندگی شان برنامه دارند و سعی می کنند برنامه شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است. ۲۶) در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می فهمند. ۲۷) ارزش های زندگی شان معلوم است و زندگی شان را روی همان ارزش ها بنا می کنند. ۲۸) تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی ها خیال می کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت. ۲۹) اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می روند که کمتر کسی می تواند برود، شاد می شوند. ۳۰) از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می کنند و چه دارند و چه طور به نظر می رسند، توجهی ندارند. ۳۱) دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می کنند تا به خواسته هایشان برسند خوشحال می شوند. ۳۲) متواضع هستند و اشتباهات شان را با خوشحالی می پذیرند و به راحتی عذرخواهی می کنند. آنها از توانایی هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی شوند. آنها خوشحال می شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی شان لذت می برند. ۳۳) انعطاف پذیر هستند و تغییر را غنیمت می شمارند. وقتی وضعیتی پیش می آید که عادت ها و آسایش روزمره شان را بر هم می زند از آن استقبال می کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می پذیرند. ۳۴) همیشه سلامت جسمانی خود شان را در وضعیت مطلوبی نگه می دارند و می دانند که بدنشان خانه ای است که در آن زندگی می کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است. ۳۵) موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می کنند و تنبلی نمی کنند. ۳۶) همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند. ۳۷) با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی کنند. ۳۸) وقت شان و انرژی شان را روی وضعیت هایی که از کنترل شان خارج است صرف نمی کنند. ۳۹) کلید خاموش روشن دارند. می دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی شان لذت می برند و سرگرم می شوند. ۴۰) آموخته هایشان را تمرین می کنند. درباره تئوری های عجیب و غریب خیالبافی نمی کنند بلکه واقع بینانه زندگی می کنند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

چند جمله كوتاه ولي باارزش ! حتما" بخوانيد ....

اگر نمیتوانی به کسی امید بدهی ٬ نا امیدش نکن************* اگر شنونده خوبی هستی ٬ راز دار خوبی هم باش*************** اگر نمیتوانی زخمی را مرحم بکشی ٬ نمک هم نباش************* اگر خواستی کسی را سیر کنی ماهی بهش نده ٬ ماهیگیری یادش بده . . .***************** همیشه سعی کن عاشق کسی بهتر از خودت باش تا با تو زندگی کنه ٬ نه بازی******************* چه خوب بود همه ادم ها میفهمیدند ٬ قبل از اینکه فسیل شوند به هم محبت کنند . . .************** گرمترین بوسه ها را نصیب کسی کن که در سرد ترین لحظه ها به یاد توست . ........********* گناهی که پشیمانی بیاورد ٬ بهتر تز عبادتی است که غرور بیاورد . . .************* بهترین روزهایت را به کسانی هدیه کن که بدترین روزها در کنارت بودند . . .*********** دنیا ۲ روز است ٬ یک روز با تو و یک روز بر علیه تو روزی که با توست مغرور مباش ٬ روزی که علیه توست صبور باش . . .**************** زبان تا در دهان باشد زبان است / اگر یک نقطه افزون شود زیان است . . .************* مشکلات ٬ انسانهای بزرگ را متعالی میسازد و انسانهای کوچک را متلاشی . . . ( شریعتی )******************* انسان موفق کسی است که در تاریکی دنبال شمع بگردد نه اینکه منتظر بشیند تا صبح شود . . .*********************** خداوند تو را میبیند تو را دوست دارد ٬ و بهترین مخلوقاتش را در کنار تو قرار داده پس تو هم دوست بدار همراهانت را که سوغات خداوند هستند . . .*********************** . خداوندا تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچک ولی جالب اینجاست ٬ تو به این بزرگی من کوچک را فراموش نمیکنی ولی من به این کوچکی تو را فراموش کرده ام . . .***************************** . آمده ایم که با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم ٬ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم . . .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

داستان شراكت يك زوج سالمند !!!!!

در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آنجا حضور داشتند بسیار جلب توجه می کردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین می کردند و به راحتی می شد فکرشان را از نگاهشان خواند: «نگاه کنید، این دو نفر عمری است که در کنار یکدیگر زندگی می کنند و چقدر در کنار هم خوشبختند .» پیرمرد برای سفارش غذا به طرف صندوق رفت. غذا سفارش داد ، پولش را پرداخت و غذا آماده شد. با سینی به طرف میزی که همسرش پشت آن نشسته بود رفت و رو به رویش نشست.یک ساندویچ همبرگر ، یک بشقاب سیب زمینی خلال شده و یک نوشابه در سینی بود. پیرمرد همبرگر را از لای کاغذ در آورد و آن را با دقت به دو تکه ی مساوی تقسیم کرد. سپس سیب زمینی ها را به دقت شمرد و تقسیم کرد. پیرمرد کمی نوشابه خورد و همسرش نیز از همان لیوان کمی نوشید. همین که پیرمرد به ساندویچ خود گاز می زد مشتریان دیگر با ناراحتی به آنها نگاه می کردند و این بار به این فــکر می کردند که آن زوج پیــر احتمالا آن قدر فقیــر هستند که نمی توانند دو ساندویچ سفــارش بدهند. پیرمرد شروع کرد به خوردن سیب زمینی هایش. مرد جوانی از جای خو بر خاست و به طرف میز زوج پیر آمد و به پیر مرد پیشنهاد کرد تا برایشان یک ساندویچ و نوشابه بگیرد. اما پیر مرد قبول نکرد و گفت : « همه چیز رو به راه است ، ما عادت داریم در همه چیز شریک باشیم . » مردم کم کم متوجه شدند در تمام مدتی که پیرمرد غذایش را می خورد، پیرزن او را نگاه می کند و لب به غذایش نمی زند. بار دیگر همان جوان به طرف میز رفت و از آنها خواهش کرد که اجازه بدهند یک ساندویچ دیگر برایشان سفارش بدهد و این دفعه پیر زن توضیح داد: « ما عادت داریم در همه چیز با هم شریک باشیم.» همین که پیرمرد غذایش را تمام کرد ، مرد جوان طاقت نیاورد و باز به طرف میز آن دو آمد و گفت: «می توانم سوالی از شما بپرسم خانم؟» پیرزن جواب داد: «بفرمایید.» - چرا شما چیزی نمی خورید ؟ شما که گفتید در همه چیز با هم شریک هستید . منتظر چی هستید؟ » پیرزن جواب داد: « منتظر دندانهــــــا !»

21 روش براي گفتن " دوستت دارم "بدون گفتن حتي يك كلمه !

همانطور که می دانید گفتن دوستت دارم برای شما و همچنین برای نامزدتان بسیار اهمیت دارد. اما شما نباید به گفتن دوستت دارم بسنده کنید. درحقیقت، ابراز علاقه غیر کلامی روش بهتری برای جذب کردن مردان است. مردها تمایل دارند که دوستت دارم را در کارهایشان ثابت کنند بنابراین برای ابراز احساساتشان کمتر از این جمله استفاده می کنند. ما در اینجا شما را با نحوه ابراز علاقه چند نفر آشنا می کنیم تا ببینید چگونه می توانید علاقه و عشقتان را بدون گفتن یک کلمه به طرف مقابلتان ابراز کنید. رمانتیک باشید • گاهی اوقات من یک پیام عاشقانه برای همسرم روی میز صبحانه اش می نویسم. مخصوصا روز ولنتاین با برش های نان روی میز صبحانه علاقه ام را به او نشان میدهم. او با دیدن این پیام عاشقانه لبخندی بر لبانش می نشیند. • هرچندوقت یکبار روی یک کارت برایش می نویسم که چقدر دوستش دارم و از او تشکر می کنم که قبل از اینکه بخوابد آن را بخواند. • همسر من، گاهی اوقات به ماموریت کاری می رود و وقتی که برمی گردد، به او هدیه کوچکی می دهم. هدیه را روی میز آشپزخانه می گذارم و منتظر می مانم تا متوجه اش شود. هدیه ای که برایش تهیه می کنم می تواند عطر مورد علاقه اش، گل طبیعی، یا حتی یک تکه وسیله زینتی که خودم درستش کردم باشد. • من گاهی اوقات نوشته های عاشقانه، را در کشوی لباسهای همسرم می گذارم. او هرگز نمی تواند پیش بینی کند که دفعه بعد چه چیزی خواهد دید. او بعد از دیدن نوشته های من آن را بر می دارد و می داند که کار من است. • من روی آینه برای همسرم می نویسم دوستت دارم تا هروقت سراغ آینه رفت آن را ببیند. زندگی را راحت بگیرید • شوهر من هر شب خمیردندان را روی مسواکم می ریزد و روی سینک می گذارد. او بهترین شوهر دنیا است. • من لیست کانال های تلویزیون را به ترتیب علائق شوهرم تنظیم می کنم. مثلا اول کانالی که بیشتر فیلم پخش می کند و سپس کانال ورزشی. چون می دانم که او به این دو شبکه علاقه دارد البته این موضوع را به او نمی گویم. زمانی که کنترل تلویزیون را دستش گرفت کاملا سورپریز می شود. • قبل از اینکه شوهرم سرکار برود، میز صبحانه را آماده می کند. برای یک مرد، این واقعا قدم بزرگی است. • شوهر من هر روز صبح زود بیدار می شود. با وجود اینکه کارش ساعت ۹ شروع می شود و می توانید دیرتر از من بیدار شود اما اینگونه نیست. وقتی که من آماده شدم، همسرم سه فرزندمان را به سمت ماشینش می برد تا آنها را برساند. برای من این کار بهترین روش است که نشان می دهد او همه ما را عاشقانه دوست دارد. قدردانی تان را نشان دهید • وقتی که من و همسرم با دوستانمان بیرون می رویم من واقعا به خودمان افتخار می کنم حتی اگر او درمورد چیزهای کوچکی از من صحبت کند. • هر روز صبح قبل از اینکه من از خواب بیدار شوم، همسرم دو عدد حوله تمیز برایم آماده می کند تا وقتی که حمام رفتم حوله ام آماده باشد. یک حوله بزرگ برای بدنم و یک حوله کوچکتر برای موهایم. با در آغوش گرفتن همسرتان از او تشکر و قدردانی کنید اولین اعتراضی که بیشتر از بقیه از مردان می شنویم این است که آنها می گویند ما برای کاری که انجام می دهیم قدردانی نمی شویم. دفعه بعد که شوهرتان برای بردن زباله ها به بیرون از خانه رفت برای ۳۰ ثانیه هم که شده او را در آغوش بگیرید و از او قدردانی کنید. مردان فوق العاده تحت تاثیر این روش قرار میگیرند. • زمستان ها موقع صبح، من ماشین شوهرم را استارت می زنم تا زمانی که می خواهد سرکار برود ماشینش گرم شده باشد. نشانه های عشق و صمیمیت را از خودتان به جا بگذارید • صفحه موبایل همسرتان را عوض کنید تا هروقت به گوشی اش نگاه کرد جمله دوستت دارم را بخواند. • من و همسرم ایمیل های کوتاهی برای همدیگر می فرستیم تا به همدیگر نشان دهیم که در هر لحظه چه حسی نسبت به یکدیگر داریم. یکبار او برای من نوشت: آهنگ یک خواننده مرا یاد تو می اندازد. حالا هرموقع که من آن را گوش می کنم متوجه می شوم چقدرشوهرم مرا دوست دارد. • شوهر من ساعت ۵:۳۰ صبح بیدار می شود، اما شب قبل لباسهایش را از داخل کمد و کشویش بیرون می آورد تا صدای باز و بسته شدن آنها مرا بیدار و اذیت نکند. به نظر شما این عشق نیست؟! یک پیام رمزدار بفرستید • روی دیوار هال تا دیوار اتاق خواب نوشته ای دنباله دار برای همسرتان بنویسید. • هر روز صبح که شوهرم سر کار می رود سه بار برایم بوق می زند. با این کار به من نشان می دهد که دوستت دارم. :)

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

چرچيل وراننده تاكسي !!!

چرچيل(نخست وزير اسبق بريتانيا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای مصاحبه می‌رفت. هنگامی که به آن جا رسيد به راننده گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم. راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم" . چرچيل از علاقه‌ی اين فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و يک اسکناس ده پوندی به او داد. راننده با ديدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچيل! اگر بخواهيد، تا فردا هم اين‌جا منتظر می‌مانم!

آهنگری که روحش را وقف خدا کرده بود

آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد. یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود داده‌ای، زندگیی‌ات بهتر نشده. آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد. سرانجام در سکوت، پاسخی را که می‌خواست یافت. این پاسخ آهنگر بود: در این کارگاه، فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم. می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟ اول تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم حرارت می‌دهم تا سرخ شود. بعد با بی‌رحمی، سنگین‌ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که می‌خواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو می‌کنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست. آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد: گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک می‌اندازد. می‌دانم که این فولاد، هرگز تیغه‌ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زباله‌های کارگاه میاندازم. باز مکث کرد و بعد ادامه داد: می‌دانم که در آتش رنج فرو می‌روم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفته‌ام، و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است : «خدای من، از آنچه برای من خواسته‌ ای صرفنظر نکن تا شکلی را که می‌خواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که می‌پسندی ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زباله‌های فولادهای بی فایده پرتاب نکن».

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

آموزنده !

سکوت را تجربه کن و آیینه صفت شو زندگی را در خود منعکس کن ذهن خود را به آلبوم خاطرات مرده تبدیل نکن همچون آیینه باش و لحظه لحظه زندگی کن آیینه هرگز عکسی را در خود نمی گذارد همواره خالی است عشق رایحه و روشنایی شناخت خویشتن و خود بودن است عشق لبریزی شور و مستی است...سهیم شدن خویشتن با دیگران است وقتی در میابی که از هستی جدا نیستی عشق تحقق میابد عشق رابطه نیست مرتبه ای از وجود است عشق به هیچ کس تکیه ندارد آدمی عاشق نمی شود بلکه عین عشق می شود البته وقتی عین عشق شد عاشق نیز هست عاشقی محصول عشق است نه منبع عشق اگر ندانی که کیستی عاشق نیز نخواهی بود اگر ندانی که کیستی عین ترس خواهی شد ترس نقطه ی مقابل عشق است ...نقطه مقابل عشق نفرت نیست نفرت عشق وارونه است در عشق آدمی بسط میابد در ترس آدمی منقبض میشود عشق درهای دل آدمی را میگشاید...ترس درهای دل آدمی را می بندد عشق اعتماد میکند و ترس شک می کند در ترس آدمی احساس تنهایی میکند و در عشق آدمی محو میشود در عشق مرزهای وجود آدمی میریزد و بدین سان درختان ...پرندگان... آب ها... ابرها ماه و خورشید و ستاره ها پاره ای از وجود آدمی میشوند عشق هنگامی تحقق می یابد که تو آسمان درون خویش را تجربه کرده باشی مراقبه کن - سکوت و آرامش ذهن غواص وجود خود شو و به عمق وجود خود برو وقتی پرندگان میخوانند خوب به آوازشان گوش بسپار وقتی به آستانه ی گلی می رسی با حیرت گرم تماشایش شو اجازه نده دانسته های کهنه و بیات حجاب نگاه تو شوند به چیزی برچسب نچسبان یاد بگیر سازی را بنوازی آدم ها را ببین و با آنها در آمیز هر انسانی آیینه ایست که خدا را به شیوه ی ویژه خود به تو نشان میدهد از آدم ها یاد بگیر... نترس هستی تو را به شیوه های گوناگون حمایت میکند اعتماد کن اعتماد تو را از نیروی عشق سرشار میکند نیروی عشق همه هستی را متبرک میکند عشق به خودی خود کامل است نیازی نیست عشق کاملتر از آن چیزی شود که هست میل به کامل کردن عشق نتیجه ی فهم غلط از عشق است دایره دایره است ما دایره کامل تر و ناقص تر نداریم همه دایره ها کامل اند اگر کامل نیستند دایره نیستند کمال ذاتی عشق نیز هست

" راه "

نامم را پدرم انتخاب کرد! نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد ... دكتر علي شريعتي

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

عشق واقعي ......

دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت “ دلداده اش را “ با او چنین گفته بود : « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد » و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد : « بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام » دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت : « این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ » دلداده اش هم نابینا بود و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند و در حالی که از او دور می شد گفت « پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»