عشق مثل ساعت شني مي مونه ، همون طوري كه قلب رو پر مي كنه ، مغز رو خالي مي كنه!
"آلبرت انيشتن"
دوستي
دل من دير زمانی است كه می پندارد :« دوستی » نيز گلی است ؛
مثل نيلوفر و ناز ،ساقه ترد ظريفی دارد .
بی گمان سنگدل است آنكه روا می داردجان اين ساقه نازك را - دانسته- بيازارد !
بی گمان سنگدل است آنكه روا می داردجان اين ساقه نازك را - دانسته- بيازارد !
در زمينی كه ضمير من و توست ،
از نخستين ديدار ،هر سخن ، هر رفتار ،دانه هايی است كه می افشانيم
برگ و باری است كه می رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش « مهر » است
گر بدانگونه كه بايست به بار آيد ،زندگی را به دلانگيزترين چهره بيارايد .
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف ،كه تمنای وجودت همه او باشد و بس .
بینيازت سازد ، از همه چيز و همه كس .
زندگی ، گرمی دل های به هم پيوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست .
در ضميرت اگر اين گل ندميده است هنوز ،
عطر جانپرور عشق گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت .
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان خرج می بايد كرد .
رنج می بايد برد .
دوست می بايد داشت !
با نگاهی كه در آن شوق برآرد فريا
با سلامی كه در آن نور ببارد لبخند
دست يكديگر رابفشاريم به مهر
جام دل هامان رامالامال از ياری ، غمخواری
بسپاريم به هم
بسراييم به آواز بلند :- شادی روی تو !
ای ديده به ديدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست تازه ، عطر افشان
گلباران باد.
"فریدون مشیری"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر